کد مطلب:134117 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

مؤثرترین ضربه بر حکومت یزید
خطابات گرم و آتشین زینب علیهاسلام كه در آن شدیدترین تحقیرها و توبیخ ها نسبت به یزید انجام شد زمینه ی فكری اجتماع را برای بیداری از آن خواب سنگین و مرگبار به خوبی آماده ساخت و حكومت دمشق را دچار مشكلات سختی نمود، اما تنها این ضربه برای از پای درآوردن رقیب نیرومند كافی نبود و او همچنان به انجام كینه توزی و رنج و آزار نسبت به خاندان وحی و رسالت سرگرم بود، آخرین و مؤثرترین ضربه ای كه توانست نفوذ و اعتبار یزید را به طور محسوس متزلزل سازد وسیله ی امام زین العابدین (ع) بر آن حكومت وارد آمد، یزید بن معاویه برای ریختن زهرهای تازه ای از عداوت و بغض موروثی خویش بر خاندان علی (ع) امام سجاد را در مسجد بزرگ و جامع دمشق در روز جمعه حاضر ساخت تا


خطیب كثیف و بی شرم وی در حضور آن سلاله ی نبوت نسبت به سر سلسله ی مردان و دودمان وی ناسزا گوید و از آل بوسفیان مدح كند، اما در این مسجد كه (بر خلاف مجلس یزید) تنها چاپلوسان و متملقین و اشراف و بزرگان شام نبودند بلكه قشر صحیح و حقیقی اجتماع و طبقات اصیل امت هم در آن فراوان یافت می شدند فرزند معصوم حسین (ع) ضربه ی مؤثر و كاری خود را آنچنان كوبنده و قاطع بر نفوذ و اعتبار یزید وارد آورد كه موقعیت او را سخت متزلزل ساخت، وضع تازه ای كه با خطابه ی آن امام در مسجد بزرگ شام بوجود آمده بود فرزندم معاویه را سخت نگران ساخت و او را نسبت به سرنوشت خود و حكومتش شدیداً دچار وحشت نمود، یزید بن معاویه هنگامی كه اجتماع عظیم مردم را در جامع دمشق مشاهده كرد به خطیب بی ایمان و جیره خوار خود دستور داد بر بالای منبر رود تا آل بوسفیان را مدح كند و خاندان علی (ع) را ناسزا گوید!!!

آن مرد بی خبر از خدا و آن گوینده ی پست طینت و فرومایه هم تا آن حد كه توانائی داشت نسبت به دودمان پاك بزرگ مرد اسلام امیرالمؤمنین (ع) سب و لعن كرده و اسائه ی ادب نمود آنگاه سخت از بوسفیان و نسل ملعون و منفور وی به میان آورد و دروغهای فراوان در مدح و ثنای آنان گفت، اینجا بود كه زاده ی حسین (ع) و فرزند سالار شهیدان ناگاه از جای برخاست و با ندائی قاطع بانگ بر خطیب زد و فرمود:

«و یلك أیها الخاطب! اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوء مقعدك من النّار.


وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را بر خشم خدای اختیار كردی؟! جایگاه تو در آتش باد».

آنگاه به یزید روی كرده فرمود:

«أذن حتی اصعد هذا الاعواد فاكّلم بكلمات للَّه فیه رضی و لهؤلاء الجلساء اجر.

بگذار تا من بر بالای ان چوبه ها روم و سخنانی گویم كه موجب خشنودی خداوند و سعادت این مردم باشد؟».

اما پیدا است كه یزید چنین اجازه ای را نخواهد داد و خواست امام (ع) را نمی پذیرد زیرا او به خوبی می داند كه در آن هنگام حقایق را می توان بر اجتماع مشتبه ساخت خیانتها و جنایات را به حساب خدمت گذاشت و به خورد مردم داد كه زبان حقگوی مردان راستین بسته گردد و اجازه سخن به آنان داده نشود اما در برابر دستگاه تبلیغاتی و خطیبان استخدام شده ی حكومت بی قید و شرط آزاد باشند،اما چون بانگ اعتراض زین العابدین بر خطیب سپس اجازه سخن خواستن، توجه مردم را بسوی آن حضرت جلب كرده بود از این نظر همگان بر یزید اعتراض كرده و خواستند سخنان آن جوانی را بشنوند، گفتند «ای امیرالمؤمنین! چه زیان دارد؟! فرمان كن تا بر منبر برآید و هنر خویش بنماید؟.

ولی پاسخ یزید به مردم شام هم منفی بود زیرا او می دانست كه اگر آن باقی مانده دودمان نبوت بر منبر رود و فرصت سخن پیدا كند بسیاری از حقایق را با مردم در میان می نهد كه حكومت شام از آشكار گشتن آنها


سخت در وحشت است، اما خوشبختانه فشار افكار عمومی خواست اجتماع كار خود را كرده و فرزند معاویه بالاخره تسلیم گردید و اجازه داد تا زین العابدین (ع) سخن بگوید.

اكنون فرصتی است بسیار حساس و مهم كه در اختیار سلاله ی اطهار قرار گرفته است، مسجد بزرگ شام، در برابر قشر واقعی و صحیح اجتماع و امت، آنهم در مجلسی كه فرزند معاویه، آن كس كه بناحق بر سریر خلافت اسلامی تكیه زده در آن حاضر است!! این عالیترین فرصتی است كه در اختیار حجت خدا و فرزند داغدیده ی زهرا (ع) قرار گرفته است، این فرصت مهمی است كه یكی از اصیل ترین فرزندان آن دودمانی به دست آورده كه سالیانی دراز افكار اجتماع علیه احقاق حق كرده و ماهیت كثیف و ننگین این حكومت را كه برای مردم سخت در پرده و در استتار بود آشكار و روشن سازد.

زین العابدین (ع) برای رسیدن به این هدف بزرگ و مقدس كافی است كه تنها خود و دودمان خویش را معرفی كند و درباره ی آل امیه و جنایات و رسوائیها كه یزید در سرزمین آزادی و عدالت یعنی كربلا انجام گیرد خود كافی است كه شدیدترین شور و هیجان را در مردم علیه دودمان بنی امیه و به نفع خاندان علی (ع) بوجود آورد، هیجانی كه برای حكومت شام دردناك و مرگبار باشد و موقعیت آنرا سخت دچار اضطراب و تزلزل سازد. به خاطر همین جهات بود كه یزید حاضر نبود در آن شرائط حساس و حیاتی آن كس با مردم سخن بگوید كه پدر و همه ی خویشان او را چند


روز قبل به وحشیانه ترین صورت به قتل رسانده و زنان و كودكان آنان را به اسارت گرفته است، اما خوشبختانه پافشاری مردم كارگر شد و حق در جای خود قرار گرفت.